قرآن و عترت بهترین دلیل راه هستند تا سالک الیالله را به قرب الهی برسانند. ولی از آنجا که سالک دچار ضعف روحی است و توهمات و تخیلات بر او غلبه دارد، برای آنکه به دام وسوسههای بازدارنده و القائات شیطانی نیفتد، نیاز به راهنمایی دارد. امام زینالعابدین(ع) در این رابطه فرمودهاند: هرکس حکیمی که راهنماییاش کند، نداشته باشد، هلاک میشود.
طبق آیات قرآن، این راهنما امامان معصوم هستند.¹ امام صادق (ع) فرمودهاند: اِنّ الله جعل ولایتنا اهلالبیت قُطّب القرآن² (خداوند ولایت ما اهل بیت را محور قرآن قرار داد). پس ولایت امام معصوم در هر زمان قطب است. همانطور که امیرالمومنین (ع) فرمودند: إنّ محل القطب مِن الرّحی³ ( من برای خلافت، مانند محور وسط آسیاب هستم). پس قطب در واقع همان مرتبهی امامت و مقام خلیفهاللهی است که پس از رسول خدا (ص)، منحصر به وجود امام معصوم است.
اما صوفیه با همین توجیه که سالک به دلیل ضعف روحی، ناگزیر به حمایت از سوی فرد کاملی است، سرکردگان خود را نه تنها همان فرد کامل معرفی کردهاند، بلکه عنوان قطبیت را هم برای منصب خویش برگزیدهاند و چون لفظ قطب به زبان معصوم (ع) آمدهاست، به این وسیله کوشیدهاند به سرکردگان خود حیثیتی معنوی بخشند. صوفیه برای تثبیت خویش به ماجرای حضرت موسی و خضر استناد میکنند و میگویند حتی اگر موسی باشی، نیاز به راهنمایی خضر داری. اما قابل تذکر است که بدانیم در قرآن، شاخصهی حضرت خضر، عبد خدا بودن بیان شدهاست ( فوجدا عبداً من عبادنا أتیناه رحمهً من عندنا و علّمناه من لدنّا علما)⁴ یعنی هرکسی ادعای خضر بودن دارد، باید از مصادیق بارز عبودیت باشد تا بتوان بندگان خدا را به او ارجاع داد. در این آیه، علاوه بر عبودیت، ویژگیهای «أتیناه رحمهً مِن عندنا» و « علّمناه من لدنّا علماً» هم برای این راهنما ذکر شدهاست. حال این سؤال مطرح میشود که کدامیک از رؤسای کنونی صوفیه مانند نادر عنقا، بهرام الهی، نورعلی تابنده، صفا نوربخش و… جرئت دارند مدعی چنین مراتبی باشند؟ کدامیک به مرتبهی عبودیت رسیدهاند و چه علمی دارند که بدون تعلیم و تعلم به آنها افاضه شدهباشد؟
۱. سوره مائده آیه ۵۵، سوره نساء آیه ۵۹
۲. بحارالانوار، ۲۷/۸۹
۳. نهجالبلاغه، خطبه ۲ شقشقیه
۴. سوره کهف، آیه ۶۵
دیدگاهتان را بنویسید