مفهوم درویشی یا فقر در جریانهای درویشی، نقش اساسی داشته و پایه مبانی فکری-عقیدتی ایشان به شمار میرود. این مفهوم چنانکه از معنای مصطلح آن برمیآید، نمادی است از دنیاگریزی و دوری از مادیات که به عنوان بنمایه اولیه تصوف مطرح میباشد، ولی در دوره معاصر و در مسیر هماهنگی با مقتضیات دنیای کنونی، با تغییرات ماهوی همراه گردیده است.
زندگی در جهانی آمیخته با ویژگیها و شاخصهای مدرنیته، شرایط یا تحولاتی را بر جوامع بشری تحمیل نموده و گروهها و جریانهای اجتماعی را به هماهنگسازی با هنجارهای برآمده از این مقوله سوق داده است. جریانهای فکری-اعتقادی نیز از این مقوله مستثنی نبوده و برخی از آنها با وجود ریشه داشتن در زمینههای سنتی، به سمت نوگرایی یا مدرنیسم پیش رفتهاند. فقر و درویشی از جالبترین نمونهها در این ارتباط است. امروز میتوان از پدیدهای به نام مدرنسازی فقر و درویشیگری سخن گفت. در رویکرد نوین تصوف، با تناقض معنایی مفهوم فقر و درویشی، شاهد دنیاگرایی مشخص یکی از دنیاگریزترین مفاهیم هستیم. اگر در قالب سنتی، فقر و درویشی با تعبد از مادیات و وصل به جهان معنوی مترادف میشد، در رویکرد نوین، همسو با ارزشها و هنجارهای مدرنیته، چرخشی محسوس به سمت مادیگرایی و تمامی مظاهر آن یافتهاست، تا جایی که پارادوکسی موسوم به سلطنت فقر در دایره واژگانی منتقدان تصوف جا باز کردهاست. مدرننمایی یا تغییر ساختاری و ظاهری درویشیگری در پوشش و آداب و مناسک فرقهای، تجلی این تغییرات ماهوی در تصوف است. ظهور تمایلات قدرتطلبانه در حوزههای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی هم از این جمله است. قدرتطلبی در هر حوزهای، همان انذار مشترک اقطاب درویشی به مریدان، اکنون در استحاله مدرنگرایی، مطالبه فقرایی گشته که دیگر نه تنها با سلطنت فقر مشکلی ندارند، بلکه در مسیر تحققش میکوشند و ارزش فقر را نه در رشد معنوی صرف، بلکه در ارتقای قدرت و نفوذ مادی آن میدانند و این همان فقر مدرنی است که از آن دم میزنند.
دیدگاهتان را بنویسید