کارکرد و جایگاه پروژه «اسالم میانه رو»در دیپلماسی عمومی امریکا علیه اسلام و ایران
در سال ۲۰۰۷، مؤسسه رند گزارشی با عنوان «ایجاد شبکههای مسلمان میانهرو» منتشر کرد. در این گزارش، با اشاره به موفقیت آمریکا در جنگ سرد از طریق سازماندهی روشنفکران چپ میانهرو در بلوک شرق، پیشنهاد شده است که با الگوبرداری از آن تجربه، آمریکا در برابر اسلام سیاسی نیز به تشکیل شبکهای از مسلمانان میانهرو و لیبرال روی آورد. این راهبرد با تکیه بر قدرت نرم و بازیگران غیردولتی، بهویژه با بهرهگیری از ظرفیتهای جریانهایی چون تصوف، میتواند هژمونی اسلام سیاسی را به چالش بکشد.
دیپلماسی عمومی
جنگ جهانی اول باعث شکلگیری مفهوم تبلیغات حرفهای شد، اما بهدلیل افراطهای آن دوران، تبلیغات سیاسی در ذهن افکار عمومی غرب بار منفی پیدا کرد. در نتیجه، دولتها برای توصیف فعالیتهای تبلیغی خود از اصطلاح «دیپلماسی عمومی» استفاده کردند. دیپلماسی عمومی، چه بهعنوان راهبردی مستقل و چه در کنار دیپلماسی رسمی، اهمیت زیادی دارد و اوج ظهور آن در دوران جنگ سرد با عاملیت آمریکا بوده است.
«مایکل مککللن» منشأ رسمی دیپلماسی عمومی را سال ۱۹۹۷ و ادغام آژانس اطلاعاتی آمریکا (USIA) با وزارت خارجه میداند، درحالیکه «ادموند گولیون» این واژه را اولینبار در سال ۱۹۶۵ بهکار برد. بیطرفانهترین تعریف از دیپلماسی عمومی، فرآیندی دولتی برای ارتباط با افکار عمومی خارج از کشور است که در آن تلاش میشود فهمی از فرهنگ، ایدهها، نهادها و سیاستهای یک ملت ارائه شود.
دیپلماسی عمومی به قدرت نرم وابسته است و هدف آن اقناع مخاطب از طریق تعامل و ارتباط است. این دیپلماسی ابزاری راهبردی برای منافع ملی، اعتمادسازی و روشنگری است. مهمترین ابزار آن «مدیریت اطلاعات» است و در حالیکه با دیپلماسی رسمی شباهتهایی دارد، در شیوه، موضوع و مخاطب تفاوتهای مهمی دارد.
اسلام میانهرو(لیبرال(
اسلام ناب بر پایه میانهروی بنا شده و قرآن، مسلمانان را «امت وسط» معرفی میکند. در روایات نیز اعتدال از ویژگیهای مؤمن دانسته شده و سیره پیامبر اکرم(ص) نماد کامل اعتدال است. اما غربیها تعریف متفاوتی از «اسلام میانهرو» دارند. از نظر آنان، مسلمان میانهرو کسی است که به جدایی دین از سیاست باور دارد، حکومت دینی و اجرای شریعت را نمیپذیرد، به دموکراسی و حقوق بشر غربمحور متعهد است و دین را صرفاً در عرصه فردی دنبال میکند. بنابراین، «اسلام میانهرو» در دیدگاه غرب، نه یک اصل دینی، بلکه اسلامی مهارشده و منطبق با نظم بینالملل مطلوب آنهاست؛ اسلامی که تهدیدی برای لیبرالیسم سیاسی و نظام سلطه نباشد.
تجزیه و تحلیل دادهها
در چارچوب بهرهگیری از تجربه جنگ سرد، آمریکا در پی شبکهسازی در جهان اسلام، هم در سطح استراتژیک و هم تاکتیکی، بر حمایت از مسلمانان بهاصطلاح میانهرو تأکید دارد. «انجل رباسا» بر لزوم تقویت توان این گروهها در مقابله با افراطگرایی و نیز تقابل با حکومتهای اقتدارگرا برای گسترش دموکراسی تأکید دارد. در این راستا، سنجش میزان انطباق گروههای اسلامی با شاخصههای اسلام میانهروی غربپسند اهمیت یافته است. در پژوهشی، گروههایی مانند اسماعیلیه، تصوف و جریان شیرازیها بیشترین همپوشانی با شاخصههای مورد نظر غرب را از دید کارشناسان داشتهاند. این شاخصهها شامل پذیرش دموکراسی، جدایی دین از سیاست، مخالفت با حاکمیت شریعت و دین فردی است. بررسی محتوای سخنرانیها، سایتها و شبکههای ماهوارهای وابسته به این گروهها، اثبات میکند که آنها نهتنها از این شاخصهها برخوردارند، بلکه در عملکرد نیز توان اثرگذاری نسبی دارند و میتوانند شریک بالفعل سیاستهای غرب باشند. بدین ترتیب، یافتهها دیدگاه کارشناسان درباره تطابق این گروهها با الگوی اسلام میانهروی مطلوب غرب را تأیید میکند.
اسماعیلیه آقاخانیه
اسماعیلیه یکی از فرق شیعه است که در اواسط قرن دوم هجری (قرن هشتم میلادی) پدید آمد و سپس به شاخهها و گروههای متعددی تقسیم شد. اسماعیلیان مانند شیعیان امامی، امامت را به نص میدانند، اما درباره سلسله امامان پس از امام جعفر صادق (ع) با دیگر پیروان آن امام اختلاف دارند. این فرقه نام خود را از «اسماعیل»، فرزند امام جعفر صادق (ع) گرفته است. اسماعیلیان در تاریخ خود موفق به تشکیل حکومت قدرتمند فاطمیان به رهبری «ابومحمد عبیدالله» ملقب به «مهدی» در سال ۲۹۷ هجری شدند که تا سال ۵۶۷ هجری بخش اعظم شمال آفریقا، سوریه، اردن، لبنان و شبهجزیره عربستان را تحت سلطه داشت. ابتدا فعالیت سیاسی اسماعیلیه در عراق و ایران شکل گرفت، اما سپس سوریه و مصر به مراکز عمده آنان تبدیل شد.
در دورههای متأخر، «آقاخان اول» مدتی بر قم و کرمان حکمرانی کرد و تلاش ناموفقی برای تأسیس حکومت خودمختار در کرمان و بلوچستان داشت. پس از فرار از ایران، به فکر تأسیس حکومت در قندهار بود که قیام افغانها مانع شد. «آقاخان سوم» نیز بارها از انگلیس درخواست سرزمینی کوچک کرد تا اعتبار اجدادی خود را احیا کند، اما انگلیسیها ترجیح دادند او را در قلمرو خود حفظ کنند. در سالهای اخیر، «آقاخان چهارم» با خرید زمینهای وسیع در تاجیکستان و تلاش برای تسلط بر جنوب تاجیکستان و «بدخشان» افغانستان، این منطقه را «ایالت آقاخان» نامیدند. همچنین شهر «لیسبون» پرتغال به عنوان مرکز امارت اسماعیلیه انتخاب شده است.
آقاخان سوم با فاصله گرفتن از فقه قاضی نعمان، وجوب حجاب را لغو کرد، نماز و روزهای متفاوت از اسلام رایج آموزش داد، حج را زیارت امام حاضر دانست و برگزاری مراسم عزاداری محرم را ممنوع کرد. این تغییرات موجب اختلاف و تقسیم اسماعیلیان به دو گروه سنتی (شاهخلیلیها) و مدرن (آقاخانیها) شد. پس از خروج از ایران و استقرار در اروپا، پیروان اسماعیلیه تحت تأثیر غرب به تدریج از سنتها، مناسک و شعائر اسلامی فاصله گرفتند و با استحاله اندیشهها و باورهای غربی، تمدنی جدید و تشیع به اسطلاح عقلانی پایهگذاری کردند. این جریان رادیکال و جایگزین اسلام سیاسی مورد توجه اروپا و آمریکا قرار گرفته و واگذاری کرسیهای اسلامشناسی غرب به مراکز اسماعیلیه در همین راستاست.
تصوف
تصوف، صرفنظر از اختلاف نظر درباره اسلامی یا غیراسلامی بودن ریشههای آن، در تاریخ تأثیرات عمیقی بر جامعه گذاشته است. از جمله آثار مثبت آن میتوان به خلق آثار ادبی و عرفانی ارزشمند و گسترش اسلام و سیره اهلبیت (علیهمالسلام) در خارج از محدوده تشیع اشاره کرد. اما از سوی دیگر، تصوف به دلیل کمرنگ کردن جنبههای سیاسی اسلام، ترویج کثرتگرایی، تساهل، تخفیف جایگاه شریعت و رواج لیبرالیسم، آثار منفی و سوء داشته است.
در پروژه «مسلمانان میانهرو» تصوف به عنوان یکی از شرکای بالقوه مطرح شده و «فتحالله گولن» به عنوان نماد این جریان شناخته میشود. طراحان این پروژه معتقدند شبکهای از فرق و گروههای صوفیه در جهان تشکیل شده که میتواند در برابر گروههای اسلامگرا و اسلام سیاسی رقابت کند.
دو تحول مهم اخیر در تصوف عبارتند از اعلام «سلیمانیه» عراق به عنوان پایتخت جهانی تصوف توسط فرقه قادریه کسنزانیه و تأسیس کشورکی شبهواتیکانی به نام «دولت مستقل بکتاشیه» در بخشهایی از آلبانی. رهبری فرقه قادریه کسنزانیه، نهرو کسنزانی، با هدف سیاسیکردن و فراملی کردن جریان تصوف، شعار «سلیمانیه؛ پایتخت تصوف جهان» را مطرح کرده و پروژههایی مانند تأسیس مرکز جهانی در آمریکا و دانشگاه بینالمللی علوم انسانی «کسنزانی» را پیگیری میکند.
در سپتامبر ۲۰۲۴، نخستوزیر آلبانی، ادی راما، از تشکیل کشورک لیبرال اسلامی بکتاشیه در تیرانا خبر داد. این کشورک کوچک با مساحتی حدود ۲۷ هکتار و با رهبر «حاجی بابا موندی» به عنوان حاکم، ترویج نسخهای از اسلام مداراگر و غیرسیاسی را هدف دارد. این تحولات در راستای پروژه مسلمانان میانهرو و مقابله با اسلام سیاسی قابل تحلیل است.
طیف«شیرازیها«
جریان منتسب به سیدصادق شیرازی، گرچه به رویکردهای افراطی و برائتی مذهبی شناخته میشود، اما در دو دوره مهم، کاملاً با شاخصههای «مسلمانان میانهرو» در نگاه غربی تطابق دارد. نخست، فوت سیدمحمد شیرازی در سال ۱۳۸۰ بود که تشییع جنازهاش با حواشی گستردهای همراه شد. دوم، سه رویداد باعث مطرح شدن دوباره این جریان شدند: اعلام «هفته برائت» توسط شبکه ماهوارهای وابسته به این خانواده به نام «امام حسین (ع)» و تبلیغات وسیع آن؛ هتاکی یاسر الحبیب، داماد شیرازی، نسبت به همسر پیامبر اسلام (ص) که با صدور فتوا توسط مقام معظم رهبری مبنی بر حرمت این عمل، بازتاب گسترده جهانی یافت و در صدر اخبار قرار گرفت؛ و تعطیلی دفاتر غیرقانونی شبکههای ماهوارهای شیعی این خانواده توسط نهادهای ایران.
تحلیل محتوای گفتمان برادران شیرازی در شبکهها و سایتهای رسمی نشاندهنده رویکردهایی مانند مخالفت با نظام جمهوری اسلامی، مخالفت با امام خمینی (ره)، مقام رهبری و برخی مراجع تقلید، نفی استراتژی وحدت شیعه و سنی و تمسخر آن از طریق برجسته کردن برائت، بدعتگذاری و انحراف در شعائر حسینی مثل قمهزنی و حرکت بر روی خار و آتش، تأکید بر برگزاری مراسم انحرافی «نهم ربیع» یا «غدیر ثانی»، و تمرکز انتقادات سیاسی صرفاً بر نظام و حامیان آن، بدون توجه به مسائل جهانی و استعماری است.
با سرمایه مالی بالا، شبکههای ماهوارهای، حسینیهها و هیئتهای متعدد، این جریان توانسته طیف گستردهای از روحانیون مخالف نظام، گروههای افراطی ضد تقریب و نیروهای برائتی را جذب کند و نقش مهمی در فضای دینی-سیاسی معاصر ایفا نماید.
جمعبندی:
آمریکاییها با تجربه شبکهسازی در دوران کمونیسم و بهرهگیری از چپهای میانهرو، اکنون به دنبال تکرار همان تجربه در جهان اسلام و مقابله با اسلام سیاسی هستند. در انتخاب شرکای اسلامی خود، ایدئولوژیهایی که ظاهری اسلامی اما همگون با راهبردهای غربی همچون دموکراسی، حقوق بشر، برابری جنسیتی، لیبرالیسم و لائیسیزم دارند، برای آنها اهمیت بالایی دارد. تنوع گروههای اسلامی با این ویژگیها، مانند تصوف ، جریان شیرازی و فرقه اسماعیلیه، فرصت مغتنمی برای آمریکا فراهم کرده است. این گروهها اگرچه جایگزین جدی اسلام سیاسی و حکومتگرا نیستند، اما میتوانند هژمونی آن را به چالش کشیده و از سرعت رشد جریانات تروریستی تکفیری و گفتمان لیبرالی بکاهند.
این جریانها که عمدتاً با تکیه بر شکافها و ناکامیهای اسلام سیاسی شکل گرفتهاند، با رشد افراطیگری و تروریسم تکفیری، توجه غرب را بیش از پیش جلب کردهاند. همچنین فضای خصومت با اسلام سیاسی، امکان گرایش برخی مسلمانان به این گروهها را فراهم میکند.









دیدگاهتان را بنویسید