درباره مراسم نهمربیع و پیامدهای آن
چندی است در آستانه ایام مبارک ولادت پیامبراکرم(ص) و هفته «وحدت»، با بدعتهایی مواجهایم که میکوشند این ایام و هدف اصلی آن یعنی تعمیق وفاق و اتحاد میان مسلمین را مخدوش سازند. مراسم مرتبط با نهمربیع موسوم به «عید الزهرا»، «فرحه الزهرا» یا «عمرکشان»، مهمترین بدعت نهادهشده در این زمینه است که نهتنها هیچگونه اعتبار ریشهای-اعتقادی ندارد، بلکه با ارزشها و منش اسلامی در معنای عام آن در تضاد قرار دارد؛ که توهین و دشنامگویی و دیگر رذایل اخلاقی، از ساحت سیره نبوی و اهلبیت(ع) فرسنگها فاصله دارد.
نقد و بررسی
۱.تشکیک در اعتبار روایت و منبع؛
این مراسم به بهانه کشتهشدن عمر در نهم ربیع برگزار میشود، در حالیکه طبق نقل جمهور مورخین شیعه، عمر بن خطاب روز ۲۶ ذیالحجه توسط «ابولؤلؤ» مورد ضربه قرار گرفت و ۳ یا ۴ روز بعد کشته شد. بنابراین تاریخ مرگ وی یا آخر ذیالحجه است و یا ابتدای محرم. احمد بن أبی یعقوب، ابوالحسن علی بن الحسین (معروف به مسعودی)، شیخ مفید، ابن ادریس حلی و علّامه حلّی، از جمله مورخان و علمای شیعی هستند که در آثار خود به این موضوع اشار و تأکید نمودهاند. مثلاً شیخ مفید در کتاب «مسارالشیعه» مینویسد: « عمربن خطاب در ۲۶ ذی الحجه سال ۲۳هجری ضربه خورد و در روز ۲۹ همان ماه درگذشت.»
علاوه بر این، روایت «رفع القلم» که مورد استناد بدتگذران است، دارای مشکلات اساسی است که از درجه اعتبار آن می کاهد؛ مسائلی همچون: ناشناخته بودن راویان، مرسل بودن، و عدم تطابق با منابع معتبر.
همچنین بخشی از آن به نقل از خداوند متعال به این صورت است: «وَ أَمَرْتُ الْکِرَامَ الْکَاتِبِینَ أَنْ یَرْفَعُوا الْقَلَمَ عَنِ الْخَلْقِ کُلِّهِمْ ثَلَاثَهَ أَیَّامٍ مِنْ ذَلِکَ الْیَوْمِ وَ لَا أَکْتُبُ عَلَیْهِمْ شَیْئًا مِنْ خَطَایَاهُمْ کَرَامَهً لَکَ وَلِوَصِیِّکَ: من به فرشتگان نویسنده دستور دادم که قلم تکلیف را برای همه مخلوقات به مدت سه روز از این روز بردارند و هیچ گناهی از آنها ثبت نکنند، به خاطر کرامت و احترام به تو و وصی تو.» در حالیکه چنین دستوری با اصول اسلامی و آموزههای قرآن و سنت، مخالف و نوعی تشویق به ارتکاب معاصی است و با کلام خداوند در قرآن در تضاد قرار دارد: «خداوند هرگز به فحشا دستور نمیدهد.» (الأعراف: ۲۸) چنانکه در روایت کتاب «فضائل الشیعه»(نوشته شیخ صدوق) نیز رفع قلم نیز به این معنا آمده که خدواند چون شیعیان(واقعی و مخلص) را با عصمت و ولایتش حفظ میکند، آنان گناهی انجام نمیدهند تا برایشان نوشته شود؛ یعنی به اصطلاح فنیتر، سالبه به انتفاع موضوع است؛ یعنی قلم از آنان برداشته شده؛ چون اساساً چیزی برای نوشته شدن وجود ندارد، نه آنکه گناهانی انجام میدهند ولی نوشته نمیشود.
۲. پیامدها و آسیبها
با عنایت به مضامین فوق و بررسی جریانهای مروج این بدعت در جامعه، میتوان تا حدیاز اهداف نهانی آن آگاه شد. حقیقت آن است مراسم مزبور اغلب از سوی جریانهایی تبلیغ و برگزار میگردد که با مبانی محوری نظام جمهورِیاسلامی، مانند ولایتفقیه و … زاویه داشته و با ایندست بدعتافکنیها مترصد مخدوشسازی و تضعیف اتحاد و وفاق در جامعه ایران و هویت ملی-اسلامی هستند. وجه دیگر این بدعتگذاریها، کمرنگسازی، انحراف و برسازی هویت های تازه اعتقادی در جامعه است که فاصله زیادی از سیره نبوی و اهلبیت(ع) داشته و به اسلام امریکایی -در کلام حضرتامام(ره)- تنه میزند؛ که اصل دین اسلام و مبانی محوری آن را مورد هدف قرار داده و در پی شکلدهی به قرائتهای نوین و همسو با ارزشهای مدرنیته و نظام سرمایهداری است.
در عینحال، به لحاظ امنیتی نیز تهدیدهایی را متوجه جامعه میسازد؛ کوبیدن بر طبل اختلافات قومی، مذهبی و فرقهای در جامعه و رنگ باختن اتحاد و همدلی، از حساسترین وجوه آسیبزا در هر جامعه به ویژه جامعهای با تنوع زیست فرهنگی ایران است. بدینسان، ضمن آسیبشناسی و آگاهیبخشی در قبال ایندست بدعتگذاریها، تمرکز بر وجوه وفاق ملی-مذهبی، ضرورتی است انکارناپذیر.
دیدگاهتان را بنویسید