برای مقدمه، معرفی از خود داشته باشید و از سوابق اجرایی و فعالیتهای علمی و عملیتان بگویید؟
بنده، علیرضا قائمینیا هستم، متولد اسفند ۱۳۴۳ در شهرستان ارومیه.
در سال ۱۳۶۱ وارد حوزه علمیه قم شدم و تقریباً تا حضور در درس خارج با بسیاری از مراجع پیش رفتم.
در سال ۱۳۷۴در رشته فلسفه در مؤسسه «امام خمینی(ره)» مشغول به تحصیل و در سال ۷۹ فارغالتحصیل شدم.
سال ۱۳۸۰، دانشگاه تربیتمدرس تهران در رشته حکمت و کلام اسلامی پذیرفته شدم و سال ۱۳۸۶ مدرک دکترا گرفتم.
دروس حوزوی و تدریس در این زمینه را ادامه میدادم و و مقالاتی در رشتههای مختلف مثل منطق،فلسفه، زبانشناسی و هرمنوتیک و حوزه فضای سایبر، معناشناسی و هوش مصنوعی مینوشتم.
از لحاظ اجرایی هم از سال ۸۲ سردبیر مجله «ذهن» هستم و اوایل دهه ۹۰، یکیدو سال ریاست «پژوهشکده حکمت و فلسفه» را بر عهده داشتم و از آن پس در گروه معرفتشناسی پژوهشگاه فعالیت میکنم و هماکنون نیز مدیر قطب فلسفه دین اسلامی هستم.
-محور اصلی گفتگوی ما آسیبشناسی جریانهای فرقهای و عرفانهای نوپدید است. برای شروع، اصطلاحات و دستهبندیهای موجود از این مقوله را تشریح بفرمایید و در ادامه توضیح دهید به نظر شما این دستهبندیها چه نقاط قوت و نقاط ضعفی دارند؟
من این نوع عرفانها را در واقع یک نوع واکنش به مدرنیته میدانم. خود کلمه«عرفان»نیز در اینجا یک توسعه ی معنایی پیدا کرده است و آن معنایی که در فضای معنوی به کار میرفت، نیست در فضای سنتی، عرفان به معنای یک معرفت ویژه است که شما نسبت به خداوند و امور غیبی پیدا میکنید و به واسطه آن به یک ترقی معنوی و روحی دست مییابید، اما وقتی گفته میشود عرفانهای جدید که معادل آن کلمه «Mysticism» در انگلیسی است؛ یعنی اموری که خلاف جریان طبیعی زندگی، رازگونه و معماگونهاند برای بشر. اما دقیقاً به معنایی که در عرفان سنتی گفته میشود، عرفان نیستند اینها تلاش میکنند یکسری حالات غیرطبیعی به انسان بدهند.که ممکن استت همراه با خوشی باشد و با انجام یکسری کارهای غیرعادی، یک نوع خوشی و سرمستی را برای آدمی به ارمغان بیاورند که از زندگی روزمره فاصله میگیرد و یک معنایی را برای آن ها می سازد.این عرفانها عموماً چنین وضعیتی دارند و شاید نشود آنها را دقیقاً بر مبنای عرفان حقیقی که ما در عالم قدیم با آن مواجه بودیم، نامید
-برخی برای اشاره به این مفهوم از عبارت «معنویت نوپدید» استفاده میکنند، نظر شما در اینباره چیست؟
کلمه «معنویت» از «معنا» گرفته شدهاست. معنایی که حالت خاصی به انسان میدهدو دارایه ویژگی های می باشد از جمله اینکه: معنای زندگی را برای انسان فراهم میآورد، صبر و تحمل زیادی به فرد میبخشد و اطمینان قلبی ایجاد میکند. نسبت به مسائل بنیادین زندگی مثل مرگ و سختی در واقع، نوعی مواجه مثبت را برای انسان پدید میآورد؛ اما اینکه آیا معنویتهای جدید واقعاً این کار را میکنند یا نه، جای بحث دارد.
شما چه واژهای را به جای واژههای «عرفان» و «معنویت» انتخاب میکنید؟
اگر در فضای عرفانهای نوظهور هستیم، من اینها را بیشتر «رازورزیهای جدید» مینامم.
شاخصههای رازورزی نوپدید چیست؟
اولاً، اینها به یک معنا فاصلهگرفتن از زندگی روزمره است. در واقع، این عرفانهای جدید و معنویتهای نوظهور هم دنبال این هستند که انسان از این زندگی روزمره فاصله بگیرد
ویژگی دوم ، این است که همه اینها در غیاب خدا حاصل میشوند. تفاوت اصلی معنویتهای نوظهور با معنویتهای سنتی در آن است که در معنویتهای سنتی، خدا یا مفهوم معادل خدا در آن وجود دارد که با حضور او، انسان معنویت پیدا میکند. حال آنکه در معنویتهای نوظهور، غیاب مفهوم خدا را داریم. درست است که اینها از زندگی روزمره فاصله میگیرند اما به این معنا نیست که انسان را به بهشت برینی میبرند که ادیان سنتی آن را وعده میدهند. آنها تلاش میکنند یک نوع بهشت زمینی را برای انسان فراهم کنند. عرفانهای نوظهور تا حدی با عقل خودبنیاد، همخوان هستند و بهشت برین انسان را روی زمین دنبال میکنند، لذا اهداف این نوع عرفانها یا شاید ویژگی سوم، این باشد که متناسب با همین بهشت زمینی تعریف میشود. این جریانها نهایتاً تلاش میکنند یک حالت خوشی به انسان بدهند. یکسری امور طبیعی را که چندان فراطبیعی نیست، برای انسان فراهم بیاورند.
ویژگی دیگر این عرفانها، استفاده از دستاوردهای فراروانشناسی است. مثل، تلهپاتی یا انتقال یک ایده از راه دور و… که در مطالعات فراروانشناختی وجود دارد، لذا میتوانیم بگوییم معنویتهای نوظهور برخلاف معنویتهای سنتی، تابع دستاوردهای فراروانشناسی هستند.
ویژگی دیگر اینکه، مفهوم پایداری و دوام در عرفانهای جدید، معنا ندارد. در عرفانهای سنتی، شما دنبال حالتهای پایدار و ملکات نفسانی هستید، اما در عرفانهای جدید اصلاً پایداری و ماندگاری، معنا ندارد. مهم این است که یکسری حالات سیالی را داشته باشید.
«عقلانیت» در رازورزیهای نوپدید به چه شکل است؟
ببینید، عقلانیت موجود در عرفانهای نوظهور، یک نوع عقلانیت ابزاری است. این عرفانها در خیلی از موارد، اهداف برایشان معنا ندارد. صرفاً به مثابه ابزاری عمل میکنند که میخواهند انسان را تا حدی از مشکلات روزمره دور ساخته و یک حالت خوشی به وی بدهند. بنابراین عقلانیت موجود در آنها، دقیقاً با عقلانیت ابزاری، همخوان است، نه عقلانیتی که هدف را هم میبیند و میسنجد.
مفهوم «ایمان» در معنویتهای نوپدید، چه تفاوتی با معنویتهای برآمده از ادیان الهی دارد؟
ببینید، ایمان هم متناسب با معنویت تعریف میشود. چون ایمان زاییده معنویت است ایمانی که در معنویت های نو ظهور وجود دارد ایمان سنتی نیست که قائل به ایمان به سرنوشت انسان، ایمان به یک امر متعالی، مثل مفهوم خدا و ایمان به امتداد پیدا کردن زندگی انسان پس از مرگ باشد حتی ممکن است زندگی پس از مرگ را نپذیرد و قائل به تناسخ یا چیز دیگری باشد.
یکی از تازهترین آثار شما کتاب «الهیات سایبر» است که در آن ضمن اشاره به فضای سایبر خادم یا مخدوم انسانها -که با شیوع بیماری کرونا نیز توسعه یافته- در ارتباط با مقوله دینداری و معنویتخواهی، فرصتها و تهدیدهای آن بحث کردهاید، لطفاً قدری این باب توضیح دهید؟
من فضای سایبر را یک پدیده بسیار پیچیده میدانم که یک انقلاب در خود حقیقت انسان، جامعه و تاریخ به وجود آوردهاست. حال من در کتابم دنبال این بودم که ببینم این انسان که در حقیقت خود دچار انقلاب شده چه کیفیت و مؤلفههایی دارد، وضعیت ایمان، دینداری و معرفت او به چه شکل است؟ این انسان را من اصطلاحاْ انسان مجازی نامیدهام. مفصل راجع به این بحث و بیان کردهام که معرفت انسان مجازی هم تفاوت مییابد زیرا جوهره اصلی فضای سایبر، اطلاعات است. در این فضا اطلاعات جای معرفت مینشیند. معرفت با باور صادق مواجه است اما در این فضا شما با مجموعهای از اطلاعات سروکار دارید،یا دنبال صدق نیستید یا فرصت این را نمیکنید. از ابعاد دیگر فلسفی هم به قضیه پرداختم، مثل بحثهای پدیدارشناسی، اینکه نسبت انسان با این تکنولوژی چیستبه نظر من با شکلگیری این تکنولوژی، تمام معادلات انسانی تغییر پیدا کردهاند. حتی خیلی از حوزههای مختلف معرفت و علم هم دچار تغییر و تحول شده، از جامعهشناسی و علوم انسانی تا خیلی از علوم بنیادین مثل فیزیک
خیلیها فکر کردهاند که من میخواهم در این اثر، این فضا را کنار بگذارم. خیر! این فضا را نمیشود کنار گذاشت. در واقع این فضا بشر را احاطه کرده و تبدیل به عالم انسان شدهاست. تنها کاری که میشود کرد، این است که یک نوع نگاه انتقادی داشت تا بتواند با یک نوع آزادی تصمیم نسبت به این فضا حرکت نماید، نه اینکه کاملاً در این فضا مستغرق شود. الهیات سایبر هم در واقع دنبال این هدف است که مبنای انتقادی، فلسفی، فرهنگی، اجتماعی، دینی را برای تعامل با این فضا نشان دهد.
–در غرب یک نگاه مثبت نسبت به فضای سایبر خادم یا مخدوم انسانها وجود داشت و روی این مقوله به عنوان ابزاری برای گسترش دین حساب می کردند اما این نگرش تغییر یافت. لطف کنید درباره تغییر و تحولات عقیدتی و سیر به سمت دیدگاه انتقادی توضیح دهید؟
شاید یکی از این دلایل و پیشفرضهایی که بسیاری فکر میکردند فضای سایبری کاملاً میتواند در خدمت دین باشد، این بود که فکر میکردند اینترنت و فضای سایبر، خادم انسان هستند اما وقتی به تدریج رفتند جلو دیدند که انسان دارد تبدیل میشود به خادم این فضا و این فضا در واقع مخدوم انسان میشود. این فضا دارد به افکار انسان، به تمام سبک زندگی، نحوه نگرشش به عالم، به روابط انسانی و همه چیز جهت میدهد، لذا از آن لحظهای که به آن توجه کردند، نگاههای انتقادی اوج گرفت. در خود غرب، دیدگاههای انتقادی شدید فلسفی، اقتصادی و فرهنگی نسبت به این پدیده شکل گرفتهاست و روزبهروز هم بیشتر میشود.
-در این فضای سایبری، مهمترین چالشهای ادیان و معنویتهای دینی در جهان چیست و چه تأثیری بر دینورزی دارد؟
این فضا همانطور که اشاره کردم، یک فضای اطلاعاتی صرف است و این فضا آکنده از اطلاعات نادرست، تحریفشده و آبشارهای اطلاعاتی است. مهمترین آسیب و تهدید ادیان، به نظر من، از ناحیه همین اطلاعات است که تابع منطق و عقلانیت درست و حسابی نیست. شما در مقابل این اطلاعات قدرت تفکر ندارید، چون به قدری جریانش سریع است که قدرت تفکر و قدرت نقد و قدرت سنجش را سلب میکند. البته راههایی را توصیه کردهاند، مثل رجوع به منابع معتبر و استفاده از افراد خبره ولی این راهها عملاً متناسب با جایی هستند که انسان فرصتی برای درنگ و تأمل داشته باشد. در جایی که شما چنین فرصتی را ندارید، طبیعی است که این فضا اثرات تخریبی خود را میگذارد. فضای سایبر، تنها اطلاعات نمیدهد، بلکه شخصیتسازی میکند و شخصیتهای کاذبی هر روز در اینترنت ظهور میکنند، علمای کاذبی برمیآیند که من اسم این را گذاشتهام یک نوع دینداری عامیانه و عوامانه. این نوع دینداری، تأثیرات بسیار مخربی بر صحنه دینداران دارد.
-درباره لزوم پرداختن به معنویت سایبر در حوزه معرفتشناسی و تأثیر و تأثرات آن بر ابعاد مختلف دین و معنویت در ایران سخن بگویید؟
اینترنت، چه ما بخواهیم و چه نخواهیم، روزبهروز توسعه بیشتری پیدا میکند. طبیعی است که دینداری هم از این تأثیر میپذیرد. در گذشته، ما اطلاعات دینی را از علما و از منابع معتبر میگرفتیم، الآن به تعبیر بعضی از دوستان از «آیتالله گوگل» دینداری آینده، دینداری سایبر است و اطلاعات خودش را از این فضا میگیرد این یک مشکل جدی دارد، در واقع این اطلاعات به واسطه اینکه محک نخورده و در میان آنها داده های نادرست فراوان وجود دارد مشکلاتی را برای جامعه دینداران به وجود می آورد نکته دیگری که میشود به عنوان آسیب این فضا معرفی کرد، این است که معمولاً رفتهرفته انسانها در این فضا استغراق زیادی پیدا میکنند؛ این اشتغال بیش از حد یک مشکل برای دینداری به وجود میآورد زیرا دینداری برای خود فراغتی را میطلبد که عباداتی را انجام دهید. طبیعی است این فراغت، این فضا را از انسان میگیرد.
– چالشهای ادیان در فضای سایبری، چه آتیهای دارد؟
فضای سایبر ماهیت خاصی دارد؛ چون جنگهای شناختی در آنجا خود را نشان میدهد. در این فضا ترفندهای خاصی وجود دارد که کاربران را به سمت و سوی خاصی سوق میدهد و به یک معنا جنگهای فرق و ادیان به تدریج در حال انتقال به این فضاست شما میبینید فرقههای مختلف علیه یکدیگر اطلاعاتی را پردازش میکنند و به صورت گسترده هم این کار را انجام میدهند. فضای سایبری در آینده به محل جنگهای شناختی ادیان علیه یکدیگر تبدیل میشود.
-یکی از مباحث مرتبط با دینداری در فضای سایبر، به تعبیر حضرتعالی «ایمان سیال» است، مراد از آن چیست؟
منظور من از ایمان سیال، این است که ایمان یک وضعیت پایدار در فضای سایبر پیدا نمیکند؛ یعنی نمیتواند مبنای محکمی پیدا کند، چون اطلاعات در آنجا وضعیت سیال دارند و در واقع ایمان هم حالت سیال پیدا میکند. انعطافپذیر است، شدت و ضعف پیدا میکند و دچار رخوت میشود.
–زندگی دیجیتال چه بسترها یا ابزارهایی را برای ظهور و بروز فعالیتهای تبلیغی جریانهای معرفتی و فرقهای فراهم آورده و به تعبیری، چه تأثیری بر شگردهای تبلیغی آنها داشتهاست؟
در واقع همه ابزارهایی که در جنگ شناختی وجود دارد، در این فضا حضور دارد و ادیان و فرقهها هم از این ابزارها استفاده میکنند. خیلی از تغییرهای سیاسی که در صحنههای بینالمللی در آینده رخ خواهد داد، به واسطه این فضاست. یکی از جامعهشناسان به نام «مانوئل کاستلز» ابراز داشته، بهار عربی حاصل همین شبکههای اجتماعی و فضای سایبر بودهاست. میبینیم که فضای سایبر، چنین قدرت بالایی در به وجودآوردن جریانهای سیاسی، حرکتهای سیاسی و انقلابهای سیاسی، فکری و دینی دارد. این خب، قابل انکار نیست.
-نقش نهادهای اجرایی و امنیتی در مواجهه با جریانهای فرقهای و معنویتهای نوپدید چیست؟
ببینید در ایران متأسفانه هنوز این قضیه جدی گرفته نشدهاست. نهادهای اجرایی باید از نتایج مطالعات فرهنگی در این زمینه کمک بگیرند. یعنی مطالعات فرهنگی خیلی قوی راجع به فضای سایبر شکل بگیرد. منظور از مطالعات فرهنگی، دقیقاً به معنایی است که امروزه در مراکز علمی و دانشگاهی به کار میرود. نکته دوم این است که به اعتقاد من از دبستان تا راهنمایی، دبیرستان و دانشگاه در هر مرحلهای باید کتابهای آموزشی انتقادی راجع به فضای سایبر و اینترنت در محتوای درسی دانشآموزان گنجانده شود.
دوکار باید صورت بگیرد اول، کار بنیادیتر و آموزشی باید صورت بگیرد و دوم، اقدام و مطالعات فرهنگی؛ مطالعات فرهنگی، منطق مدیریت جامعه مدرن است. مطالعات فرهنگی سایبر، منطق مدیریت فضای سایبر را به شما میدهد. الآن فیلترینگ، جوابگو نیست و راهحلی موقت است.
-نقش خانواده را در این مقوله چگونه ارزیابی میکنید؟
برای خانواده هم باید آموزشهایی وجود داشته باشد حتی در مقاطع تحصیلی هم میتوانید خانوادهها را دعوت کنید، این حرف من شامل همه میشود، هم خانواده، هم مدرسه و هم مراکز مختلف، باید آموزشهای لازم را ببینند.
-با تشکر از نکات حضرتعالی.
دیدگاهتان را بنویسید