برخی اندیشمندان تلاش کردهاند ادیان سنتی را در مقوله زمینههای میانفرهنگی تعریف نمایند. در چنین نگرشی، ادیان جدید، چندان هم جدید نیستند. برای مثال، «لستر کورتس»، جریانهای دینی جدید را با ادیان اصلی جهان مرتبط دانسته و آنها را در زمینه گستردهای از تکثر فرهنگی، پدیدههایی قلمداد کرده که ناشی از همگرایی دینیاند.¹
اینکه جیرانهای دینی نوپدید را محصول همگرایی دینی بدانیم، شاید شاخصهای قابل اعتنا باشد. یکی از ویژگیهای موجود در عموم فرقهها، التقاط است. جریانهای نوپدید تلاش کردهاند، مضامینی از هر یک از ادیان اختیار کرده، با سلوک تجربی خود، آن را در هم آمیخته و مضمون به ظاهر نوینی ارائه نمایند. در بررسی مفاهیم موجود در جریانهای فرقهای، به نکات بسیار نزدیکی به مفاهیم بینالادیانی میرسیم که نشانههای آن در ادیان رسمی، قابل مشاهده و درک است. به بیان بهتر، در اندیشههای مسلط بر فرقههای نوپدید، در اکثر مواقع، مفاهیم بلند و متعالی دینی، به فهم بشری آمیخته شده، محدودیت زمینی پیدا کرده و در نهایت در حدود اندیشه انسانگرایی متوقف گشتهاند.
در واقع، احساس دستیابی به گوهر ادیان، شبهمعنویت های نوپدید را به پذیرش نوعی پلورالیسم دینی میرساند که آشکارا آن را ادعا میکنند. حتی در بسیاری موارد، نماد ادیان گوناگون را در کنار هم قرار میدهند و از منابع دینی متنوع بهره میجویند اما اندک کنکاشی نشان میدهد، آنها ادیان دیگر را به این جهت از حق برخوردار میدانند که حاوی تعالیمشان هستند. از دیدگاه این جریانها، اسلام، مسیحیت، یهودیت، بودایی، هندوئیسم و حتی بتپرست، همگی برحق هستند، به شرطی که تعالیم آنها را بپذیرند. به زعم ایشان، پیروان این ادیان اگر تعالیم آنها را نپذیرند، حتی پیرو دین خود هم نیستند. به این ترتیب، پلورالیسم مورد ادعای بسیاری از شبهمعنویتهای نوپدید، انحصارگرایی را پشتسر گذاشته و به نوعی امپریالیسم معنوی و دینی رسیده است.²
۱. احمد مسلمی، جهانیشدن و برآمدن جنبشهای دینی جدید: دین، معضل جهانی شدن، فصلنامه زمانه، شماره ۹۵، ۱۳۹۸، صفحه۴۲
۲. حمیدرضا مظاهری سیف، آسیبشناسی شبهجنبشهای نوپدید، صفحه ۲۴۶
دیدگاهتان را بنویسید