آخوند عبدالرزاق رهبر امام جمعه اهل سنت شهر آققلا :«بهایی را ما مرتد میدانیم نظر شیعه و سنی این است که آن ها غیر از خدا اشخاصی را عبادت میکنند و غیر از خدا عبادت کردن، کفر و ارتداد است.»
در بررسی فقهی وضعیت تشکیلات بهائیت، بهخصوص با توجه به ادعاهایی که درباره حقوق شهروندی اعضای این فرقه مطرح میگردد، ممکن است این گمان در اذهان عمومی مردم وجود داشته باشد که شاید از منظر فقهی، نمیتوان هیچ شائبهای برای اعضای این تشکیلات متصور شد. پاسخ به این شبهه، از رهگذر طرح مباح ذیل و بررسی آنها میسر است
بسیاری از علما و اندیشمندان جهان عرب و اهل تسنن ایران به موضوع بهائیت متعرض شده و در آثار علمی، تحقیقی و تحلیلی خود، ضمن بررسی ریشهها و پیشینه این فرقه، تبعات و نتایج شوم ظهور آن را مورد بحث قرار داده، حتی با بررسی اسناد و مدارک تاریخی، انتساب بهائیت به استعمار و صهیونیسم بینالملل را در آثار مختلف به اثبات رساندهاند.
سودای جهانی شدن از آرمان های بهائیت است. دین جهانی و شهروند جهانی، دو اصطلاح پرتکرار و پرجاذبهای است که بهائیان از آن دم میزنند و در سایه آن مشغول گسترش ادبیات پستمدرنیسم و حمایت از کثرتگرایی دینی، پرهیز از دگماتیسم فکری، صلحجویی، توسعه اجتماعی-اقتصادی و حمایت از حقوق زنان هستند
سخنانی که حسینعلی نوری به عنوان آیات منزله به نواحی گوناگون میفرستاد، گاهی با یکدیگر اختلاف و تفاوت داشت و به علاوه دارای غلطهای صرفی و نحوی فراوانی بود و از این رو مورد نقد و اعتراض قرار میگرفت.
جامعهسازی بهائی، پروژهای است با چندین محور اساسی که کلاسهای آموزشی، کلاسهای دعا، گفتمانهای اجتماعی و... از آن جملهاند و بهائیت سالهاست نقشههایش را برای زنده نگهداشتن خود، در ذیل چارچوب این پروژه به پیش میبرد.
مبلغان بهائی، فرقهی خود را دین توحیدی معرفی میکنند اما با رجوع به منابع بهائی، جملات بسیاری از حسینعلی نوری دیده میشود که در آنها ادعای الوهیت او آشکارا بیان شدهاست.
پس از انتشار خبری مبنی بر بهرسمتشناسی کشتار ارامنه از سوی نخستوزیر رژیمصهیونیستی، «آرام شاهنظریان»، سردبیر روزنامه ارمنی «آلیک» در کشورمان، با اختصاص سرمقاله شماره 155 این روزنامه به این موضوع، ذیل مطلبی با عنوان «بیاخلاقی، عامل کشتار»، مواضع انتقادی خود را -به عنوان یکی از کنشگران اجتماعی مسیحیان ارمنی کشورمان- نسبت به این مقوله ابراز کرده، به واکاوی ابعاد و اضلاع نهان این رویکرد نسبتاً غیرمنتظره رژیمصهیونیستی -در شرایط حساس کنونی- پرداختهاست که ترجمه اختصاصی آن در ادامه تقدیم مخاطبان محترم میشود.
چنانکه در مقاله مقدماتی پرونده حاضر تبیین گردید دیپلماسی آمریکایی اسلام به اصطلاح غربیها میانه رو از طریق بازوها و شرکای مختلف در جوامع و مناطق هدف پی گرفته میشود و «تصوف» به عنوان یکی از مهمترین این ابزارها خود بنا به ماهیت در چند جبهه به ایفای نقش میپردازد؛ بخشی مرتبط با تصوف شیعی مذهب و بخش دیگر متعلق به جریانهای صوفی سنی مذهب «بکتاشیه» به عنوان مصداقی از جرگه نخست مورد اشاره قرار گرفت و اینک جریان فرقه کسنزانیه به مثابه نمود جرگه دوم در مطلب پیش رو واکاوی میگردد تا ابعاد و کیفیت نقش آفرینی این جریان صوفی سنی مذهب در پیشبرد پروژه ایجاد شبکه هایی از مسلمانان میانه رو هر چه بهتر شفاف شود. اهمیت این جریان وقتی آشکار میشود که از شعار محوری سال های اخیر آن یعنی سلیمانیه پایتخت تصوف جهان آگاه شویم درست متناظر با همان راهبرد واتیکان« بکتاشیه» در «آلبانی»