اکثر جوامع بشری در گذشته و حال، دین و اعتقادات خود را از راهی به غیر از استدلال و تتبُّع اختیار نمودهاند. میدانیم که غالب مردم با برهان و دلیل به دینی ایمان نیاوردند. جالب است دشمن در گذشته میخواست با استدلال و برهان عقلی وارد تقابل با اسلام شود ولی شکست خورده پا پس کشید اما اینک دشمن با انتشار نمادها، مشاکلت، مشابهتسازی، بسط سبک زندگی و تغییر ذائقه و اخلاق وارد پیکار با دین شدهاست. اولین نکته این است که بپذیریم عوام، اکثراً سرشت دزدانهای دارند و پیش از اینکه با به کار بستن عقل و اندیشه، سبک و منش و حتی آرا و عقاید را انتخاب نمایند، این چشمها هستند که سبک و منش و روش دیگران را سرقت میکنند. به هر حال فعل و عمل اخلاقی یا سبک زندگی شخصی و اجتماعی ما میتواند ناشی از باورهای عقیدتی، دینی و مذهبی ما باشد. به همین خاطر است که امام محمدباقر(ع) میفرماید: «عن ابی جعفر عن ابیه عن آبائه قال اوحی الله الی نبی من الانبیاء ان قل لقومک لا تلبسوا لباس اعدائی و لا تطعموا مطاعم اعدائی و لا تشاکلوا بما شاکل اعدائی فتکونوا اعدائی کما هم اعدائی: لباس دشمنان مرا به تن نکنید و از غذاى دشمنان من نخورید و راه دشمنانم را نپویید؛ زیرا در غیر این صورت، شما نیز از دشمنانم خواهید بود؛ همانطور که آنان دشمن من هستند.» (۱)
شاید سؤال کنند: چگونه ممکن است یک امر عرضی و عملی سطحی بتواند در افکار و عقاید ما که ریشه در عمق جان و دلمان دارد، تأثیر اینچنینی داشته باشد؟
می توان جواب این سوال را در این بیان «آیتا… شهید مطهری» به دست آورده: «مادیگری، گاهی اعتقادی است و گاهی اخلاقی؛ مادیت اخلاقی یعنی اینکه شخص هرچند از نظر اعتقادی، معتقد به ماورای طبیعت است لیکن از نظر اخلاق و عمل، مادی است. مادیت اخلاقی، یکی از علل و موجبات مادیت اعتقادی است…ایمان و اعتقاد، یک فکر مجرد و خشک نیست که گوشهای از ذهن را اشغال کند و با سایر قسمتهای هستی انسان سر و کار نداشته باشد. در بین افکار انسان، افکار بیارتباط با عمل، بسیار است. مانند افکار و اطلاعات ریاضی انسان و قسمتهای بسیاری از اطلاعات طبیعی و یا جغرافیایی، اما بعضی افکار است که وقتی در انسان پیدا شد، به حکم اینکه با سرنوشت انسان پیوند دارد، میخواهد بر سراسر وجود انسانی تسلط یابد و همه را در قبضه خویش قرار دهد … روی این حساب است که خداشناسی، جو روحی و عملی مساعدی لازم دارد و اگر جو روحی و عملی مساعدی نبود، همان ریشه اصلی نیز خشک میگردد؛ همچون بذری که در زمینی افشانده میشود که اگر محیط مساعد نباشد فاسد میگردد و از بین میرود.» (۲) همچنین مولی امیرالمؤمنین هشدار دادهاست که سجایای روحی و اخلاقی ابتدا و در آغاز از مسائل ظاهری و صوری شروع میشوند؛ «اِن لَم تکن حلیماً فتحلّم فانه قلّ من تشبّه بقومٍ الا اوشک اَن یکونَ منهم: اگر بردبار و حلیم نیستی، خود را بردبار نشان ده زیرا کمتر کسی خود را به گروهی شبیه کرده که یکی از آنها نشده باشد.» (۳) و به همین خاطر است که معلمین اخلاق، طبق قاعده «تأثیر ظاهر بر باطن» توصیه میکنند که سالک ابتدا به ظاهر دستورها و سیره اولیای خدا عمل نماید تا به تدریج محاسن و لباب فعل بروز یابد و عمل ظاهری به ضمیر و باطن رفته و خوی و سجیه سالک شود؛ چنانکه امامخمینی(ره) به رهروان طریق حق میفرماید: «کسی گمان نکند بدون اعمال ظاهریه و عبادات قالبیه میتواند دارای ایمان کامل یا خلق مهذب شود. وقتی اعمال قالبیه، ناقص شد و مطابق دستورات انبیا نگردید، احتجاباتی در قلب و کدورتی در روح حاصل میشود که مانع از نور ایمان و یقین میشود» (۴)عکس این در دیگر خلقیات، رفتارهای اجتماعی و خانوادگی هم صادق است؛ یعنی بدی و اعمال منافی با شریعت ما نیز از ظاهر شروع میشود و بهتدریج تمام عقاید ما را فاسد میسازد. پیامبر عظیمالشأن اسلام، سیر نفوذ تدریجی بیدینی، از صورت به سیرت و ظاهر به باطن را به صورت موجز و سلیس بیان فرموده که اگر سبک زندگی شما مانند سبک زندگی دیگر ادیان و اقوام باشد، حتماً اخلاقتان هم مانند آن قوم میشود و زمانی که خوی و اخلاقتان مانند پیروان دیگر ادیان شد، باورها و عقاید شما به باورهای آنان تبدیل خواهدشد: «لا یُشبِه الزّی بالزّی حتی یُشبه الخُلق بالخُلق و من تَشبّه بقوم فهو منهم» (۵) این روایت از طبیب روانها و روحهاست که سبک و سیاق ظاهری و آرایش و هیئت صوری خود را مواظبت نمایید که تأثیر آن لاجرم است.
شهید مطهری، تأثیر زی و سبک ظاهری را از یک مسئله جزئی شخصی، فراتر دانسته، آن را اینگونه به کل جامعه تعمیم میدهد: «ما مردم ایران، یک حُسن داریم و یک عیب؛ حسن ما مردم این است که در مقابل حقیقت؛ تعصّب کمی داریم و شاید میتوانیم بگوییم بیتعصب هستیم؛ یعنی اگر با حقایقی برخورد کردیم و آن را درک کنیم، شاید از هر ملت دیگر زودتر تسلیم آن حقایق میشویم ولی یک عیب بزرگی در ما ملت ایران است که به موازات اینکه در مقابل حقایق تسلیم هستیم، به حماسهها و ارکان شخصیت خودمان، زیاد پایبند نیستیم و با یک حرف پوچ، زود آن را از دست میدهیم و رها میکنیم. هیچ ملتی به اندازه ما نسبت به شعائر خود بیاعتنا نیست. شما، هندیها، ژاپنیها و اعراب را دیدهاید؛ آنها هم مثل ما مشرقزمینی هستند، لیکن از این نظر، مثل ما نیستند. به اندازه ما در مقابل لغات و عادات اجنبی تسلیم نیستند، به اندازهای که ما در مقابل لغات و عادات اجنبی تسلیم هستیم، هیچ ملتی تسلیم نیست! به عکسهایی که در کتابهای تاریخ علوم است، نگاه کنید میبینید دانشمندان درجه اول هند با همان عمامه و لباس خودشان هستند. نهرو که یک سیاستمدار بزرگ و یک وزنه جهانی بود، با همان لباس هندی در همه جا حرکت میکرد. بلندی، کوتاهی، سیاهی و سفیدی لباس اهمیت ندارد اما اینکه آن دانشمند، آن عمامه خودش را سرش میکند و با شلوار سفید و گشادش و پالتوی مخصوص همه جا میرود، میخواهد بگوید که من هندی هستم و باید هندی باقی بمانم. هر کس به شعائر خودش پایبند است، من چرا باید شعار یک ملت دیگر را بپذیرم؟ ولی اگر فرنگی یک زنار بست، ما دو زنار میبنیدم، با اینکه او روی حساب شعار خودش این کار را میکند [و] در جامعه ما این حسابها نیست.» (۶)
ماحصل مقال ما این است که طریق جذب و جاذبه گروهها و مذاهب انحرافی، منحصر در استدلال و روشهای سنتی نیست، بلکه قطعاً روش نوین جذب و دفع بیگانگان تغییر کردهاست. آنها بیش از اینکه به امور نوشتاری و شنیداری توجه نموده و به کتاب و کلاس و آموزش تکیه کنند، به انتشار نمادها و سبک زندگی غربی و هیئت ظاهری مادی روی آوردهاند و با ترویج و تبلیغ سیلوار نمادهای شهوتانگیز و مکتبهای انحرافی از طریق ماهواره، فضای مجازی، فیلم، چهرههای سینمایی، کتاب و …، راه درنگ و تفکر را بر ملتها میبندند.
پینوشت:
- عاملی، حر، وسائلالشیعه، ج ۱۵، ص ۱۴۶.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج ۱، صص ۵۷۱-۵۶۸.
- نهجالبلاغه، حکمت۲۰۷.
- امام خمینی(ره)، چهل حدیث، چ ۱۳۷۱، ص ۳۸۸.
- «ظواهر افراد با هم یکسان نمىشود، مگر آن گاه که خُلق و خویشان با یکدیگر برابر گردد؛ و هر کس به گروهى شباهت جوید، در شمار آنان محسوب مىشود.»/ فردوس، ج ۵، ص ۱۶۲، ح ۷۸۲۴.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج ۱۷، ص ۵۵ .
دانلود نسخه PDF
دیدگاهتان را بنویسید