با تغییر صحنه سیاسی بعد از جنگ جهانی دوم و پافشاری بسیاری از کشورها برای استقلال از اربابان اروپایی، میسیونرها نیز در پی اخراج استعمارگران، از کشورهای مستعمره اخراج شدند.
این شرایط باعث شد میسیونرها به استراتژیهای جدیدی در شرایط موجود بیاندیشند و بر مقوله «بومیت» مترکز شوند. . سیاست بومیسازی کلیسا، از نیمه قرن نوزده با فرمول سهگانه «هنری فون» و «رافوس اندرسون» آغاز شد.
دلایل ارجحیت پتانسیلها و کلیساهای بومی بر کلیسای خارجی: کم شدن هزینههای تربیت و اعزام میسیونر، بهره بردن از زمینه فرهنگی-اجتماعی کشورهای مقصد، تطهیر خود از وابستگی به قدرتهای استعماری، حساسیتزدایی، ارتباطگیری موثر، سریعتر و پذیرش بهتر در مقایسه با حضور یک عنصر خارجی و بیگانه.
سطوح بومیسازی
بومیسازی در دو سطح منطقهای و ملی دنبال میشود. در سطح منطقهای با استفاده از مدل خیمهدوزان، میسیونرهای آسیایی با محوریت کشورهایی چون چین، ژاپن، کره جنوبی و… در قالب گروههای توریستی، تجاری و … به کشورهای منطقه اعزام میشوند. گروههای بومی را آموزش داده و بعد از توانمندسازی آنان، اداره کلیساهای محلی را به ایشان واگذار کرده و سراغ گروه بومی بعدی میروند. در این مواقع از دو مدل شاگردسازی deciple making movement و تعلیم مربیان Training for Trainersاستفاده می شود که خروجی آن، کلیساهای سلولی یا خانگی است .
در سطح ملی، رهبران و شبانان کلیساهای زیرزمینی در یکی از کشورهای همسایه مثل ترکیه یا ارمنستان، دورههای آموزشی رهبری را در قالب کمپها و سمینارهای کوتاهمدت گذرانده و زیر نظر شبانان و کلیساهای تبشیری منطقهای یا جهانی در کشور به فعالیت تبشیری مشغول میشوند.
دیدگاهتان را بنویسید